black flower(p,157)

black flower(p,157)

خانم جئون پرسید و منتظر نگاهش کرد.

تهیونگ: نوزده سالمه.....

تهیونگ گفت و آب دهنش رو قورت داد.

احساس میکرد تو یه مصاحبه ی کاری قرار داره و با یک جواب اشتباه هر لحظه ممکنه رد شه...

م/ج: که اینطور پس از جونگ کوک دو سال کوچیکتری به هر حال دو سال تفاوت سنی زیادی حساب نمیشه.....

قسمت آخر حرفش رو با خودش زمزمه کرد.

م/ج: شغل پدر و مادرت چیه؟

تهیونگ سرش رو پایین انداخت.

تهیونگ: هر دوشون فوت کردند.

با لحن ناراحتی گفت و خانم جئون با دست دیگش آروم روی شونه اش زد.

م/ج: اوه متاسفم پسرم.... نباید این سوال رو می پرسیدم.

تهیونگ: نه اشکالی نداره به هر حال از اتفاق چند سالیه که می گذره دیگه....
مثل قبل ناراحت کننده نیست و باهاش کنار اومدم.

تهیونگ به خانم جئون که با یک صورت پر از تاسف و ترحم نگاهش می کرد گفت.

جونگ کوک نمیتونست از چیزی که شنیده بود متعجب نشه.

جونگکوک : کیم تهیونگ والدینش رو از دست داده بود؟🧠

این یعنی خودش زندگیش رو اداره می کرد؟🧠

چه تاثیر گذار...🧠

خانم جئون سرش رو به طرف تهیونگ مایل کرد و امگای کوچیکتر رو بو کشید.

به جز یه مقدار خیلی کم از رایحه ی جونگ کوک که روش مونده بود خبری از فرمونای هیچ آلفای دیگه ای نبود.

م/ج: نامزد و یا دوست پسر که نداری؟
دیدگاه ها (۲)

black flower(p,158)

black flower(p,159)

black flower(p,156)

ناشناس‌‌....

black flower(p,243)

black flower(p,257)

black flower(p,317)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط